پيامبر و جوانان

1-جواني به نام (زيد ابن حارثه)در يكي از جنگ ها اسير شد و دست به دست گشت تا به رسول خدا صل الله عليه و آله سيد و در محضر او برده اي بود.او پدري ثروتمند داشت كه براي خريدن پسرش نزد پيامبر صل الله عليه و آله آمد و گفت : او را به من بده و فديه اش را بگير.

پيامبر صل الله عليه و آله فرمود: اختيار با خود اوست اگر خواست برگردد، من بدون فديه و رايگان او را به شما بر مي گردانم.زيد حاضر شد و سخنان پدر را شنيد و گفت: من بر نمي گردم.پيامبر صل الله عليه و آله كه عشق و وفاداري زيد را  نسبت به اسلام و خودش مشاخده كرد،در كنار كعبه به مردم فرمود،من او را پسر خوانده خود  قرار دادم . و دختر عمه خود را كه زني آزاد بود به عقد او كه برده بود در آورد.در اين حركت پيامبر صل الله عليه و آله دو عادت جاهلي را شكست.يكي اجازه داد،برده فرزندش باشد.دوم اجازه داد زن آزاد،آن هم دختر عمه پيامبر،همسر يك برده شود.

2-پيامبر صل الله عليه و آله در آستانه رحلت،جواني به نام (اسامه) را فرمانده لشكر كرد و تمام بزرگسالان را مامور كرد تا از اين جوان 18 ساله اطاعت كنند و فرمود:خدا لعنت كند كسي كه از لشكر اسامه سر باز زند.

3-پيامبر صل الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه ،جواني به نام(مصعب) را مسئول تبليغ اسلام در مدينه كرد.او جواني بسيار زيبا از خانواده اي بسيار مرفه بود كه در مكه دور از چشم بستگان به حضرت ايمان آورد.والدين تمام امكانات حتي لباس او را گرفتند.او پلاسي به دور خود گرفت . محضر پيامبر اكرم صل الله عليه و آله آمد و وفاداري خود را به اثبات رساند و در جنگ احد جزء ياران حضرت شهيد شد.

4-علي ابن ابي طالب عليه السلام كه به هنگام هجرت پيامبر صل الله عليه و آله از مكه به مدينه،23 سال بيشتر نداشت بسيار مورد احترام پيامبر صل الله عليه و آله بود.

5-جعفر طيار- برادر حضرت علي عليه السلام – جواني بود كه بنيان گذار اسلام در آفريقا شد.

حتي اگر نباشي...

محو توام چنان كه ستاره به چشــم صبــــح          يا شــــبنم ســــپيده دمــان،آفتـــــتاب را

مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب ر ا         مي جويمت چنان كه لب تشـــنه  آب را

اي خواهشــــــي كه خواستني تر از پاسخي         با چون تو پرسشي چه نيازي  جواب را

بايســــــته اي چنان كه تپيدن بـــــــراي دل            يا آنـچنان كه بــــال  پريدن  عقــــــاب  را

بي تابم آنــــــــــــچنان كه درختان براي باد             يا  كودكـــان  خفته  به گــــــهواره تاب را

حتـــــــي اگر نباشــــــــــي مي آفرينــــمت            چونان  كه  التهاب  بيابان ســــــــــراب را

                                                                                        

                                                                                        قيصر امين پور

الگو بودن حضرت فاطمه عليها سلام

در ميان چهارده معصوم يك الگوي زن لازم بود،زيرا اگر تمام معصومين مرد بودند ان همه سفارشاتي كه به ويژه بانوان است نظير همسرداري ،خانه داري،بچه داري،حجاب و عفاف،صبر و تسليم در برابر ناملايمات،همه در دنياي لفظ و توصيه بودوشايد زنان ما پيش خود ميگفتند:اگر در ميان معصومين يك زن بود و خبر از حال ما داشت،اين همه توصيه و تكليف براي ما نمي شد.

وجود حضرت زهرا سلام الله عليها الگويي بود كه به زنان ثابت شود آنچه اسلام ميگويد قابل عمل است.نه تنها حضرت زهرا سلام الله عليها،بلكه دخترش حضرت زينب نيز الگوي زنان تاريخ است.وهمچنين دختر كنيز حضرت زهرا عليها اسلام(دختر فضه)به جايي ميرسد كه با قرآن گفتگو ميكند.

اگر در قرآن احسان به والدين است،او به قدري احسان مي كند كه پيامبر صل الله درباره او مي فرمايد:تو مادر پدرت هستي.يعني محبت تو از دختري فراتر است.(ام ابيها)

اگر در قرآن سخن از بخشش و ايثار است،پيراهن عروسي خود را در شب عروسي و در راه رفتن به خانه داماد به فقير مي بخشد.(به زنان ميگويد دور مرا بگيريد تا نا محرمان مرا نبينند و من اين لباس را در راه خدا بدهم.)

اگر در قرآن سخن از هجرت است حضرت فاطمه عليها سلام هجرت كرد.اگر در قرآن سخن از صبر و اخلاص و تسليم و تقوا و حياست،فاطمه زهرا عليها سلام به قله اين كمالات رسيده است.

اگر در قرآن سخن از علم و حكمت است،فاطمه زهرا عليها سلام كتابي به نام مصحف دارد كه امامان معصوم گاهي براي كسب اطلاع از آينده به آن كتاب مراجعه مي كردند.

اگر در قرآن سخن از كار و كوشش است،فاطمه عليها سلام در اثر كار در خانه دستش تاول زده بود.

اگر در قرآن سخن از عدالت است،فاطمه عليها سلام كار را بين خود و كنيزش به طور مساوي تقسيم مي كرد.

اگر در قرآن سخن از رهبري الهي است،فاطمه زهرا عليها سلام در خطبه اي كه در مسجد پيامبر خواند،حكومت وقت را محكوم و از همسرش حمايتي كرد كه به شهادتش انجاميد.

اگر در قرآن سخن از ايمان به آخرت و اشتياق به دنياي ديگر است،فاطمه عليها سلام همين كه از پدر شنيد اولين كسي است كه به او ملحق مي شود خود اوست،شادمان شد.

ايشان الگوي عملي قرآن است.گرچه در ميان فرهنگ هاي ديروز و امروز و اشعار وضرب المثل ها زن تحقير شده و او را عنصري وابسته و ضعيف مي دانسته اند،اما قرآن نه تنها به زنان كه به تمام مردان ميگويد:همسر فرعون را الگوي خود قرار دهيد.

او در كاخ بود اما جذب آن نشد.قلدري فرعون را ديد اما نهراسيد.انواع سايل رفاهي،باغها و نهرها و حكو مت ها و قدرت هايي  را كه فرعون با آنها مغرور مي شد و ادعاي خدايي ميكرد را مي ديد و در اختيار داشت اما ميگفت:خدايا من جايگاه و مقامي نزد تو ميخواهم.(رب ابن لي عندك بيتا في الجنه) 1پروردگارا براي من نزد خويش در بهشت خانه اي بنا كن.در اين آيه مهمتر از بهشت و خانه بهشتي است،كلمه (عندك) است.زن ميتواند به جايي برسد كه از لذت هاي موجود ي كه در برابر چشم اوست بگذرد و به آنچه نزد خداست دل ببندد.

 1.تحريم آيه 11

 

بر گرفته از كتاب سيره پيامبر اكرم صل الله عليه ا آله از محسن قرائتي

 

 

غزل انتظار

فروغ بخش  شب انتظار آمدني است                   رفيق  آمدني ،غم گسار  آمدني است

به خاك  كوچه  ديدار ،آب  مي پاشند                   بخوان  ترانه ،بزن تار ، يار آمدني است

ببين چگونه قناري به وجد آمده است                   مترس از شب يلدا ، بهار  آمدني است

صداي  شيهه  اسب  ظهور  مي آيد                    خبر دهيد به ياران، سوار  آمدني است

بس است هر چه پلنگان به ماه خيره شدند           يگانه فاتح اين  كوهسار  آمدني است

                                                                                  

                                                                                            مرتضي اميري   

 

 

دوست داشتن يك شخص يعني ياد گرفتن ترانه اي كه او دوست دارد،و خواندن آن هنگامي

كه فراموشش كرده است.  

 

سلام متن مقالات حجاب بر اساس پژوهش های آقای اسدالله جمشیدی بودند.امیدوارم بهترین اجرها را از خداوند دریافت کنند.

اگر پیشنهادی برای موضوع دارید با کمال میل می شنوم.

حجاب(قسمت چهارم)

تاريخ نزول سوره احزاب و نور

به اتفاق دانشمندان علوم قرآن سوره هاي نور و احزاب از سوره هاي مدني قرآن هستند. بر اساس نقل بسياري از دانشمندان علوم قرآن سوره احزاب كه متعرض حوادث سال پنجم هجري است چهارمين يا پنجمين سوره اي است كه در مدينه بر پيامبر اكرم ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ نازل شد و سوره نور نيز بعد از سوره نصر كه بعد از صلح حديبيه [سال ششم هجري] و قبل از فتح مكه [ماه رمضان سال هشتم ]در مدينه بر پيامبر نازل شده است.

محققان تاريخ اسلامي نيز معتقدند كه سوره نور به طور تقريبي در سال هشتم هجري آغاز شد، زيرا اين سوره بعد از سوره نصر كه در سال هشتم نازل شد و در تاريخ نقل شده كه پيامبر بعد از اين سوره دو سال در قيد حيات بود و سوره نور بعد از سوره احزاب كه نزول آن از آغاز سال پنجم شروع شد، نازل شده است. به روايت ابن عباس چندين سوره بين زمان نزول سوره نور و احزاب فاصله شده است.



شواهد روايي

شواهد روايي متعددي نيز گوياي اين نكته اند كه حجاب در زمان رسول خدا واجب شد و آن جناب با كساني كه خود را با وضعيت جديد وفق نداده بودند و هنوز از پوشش مرسوم گذشته استفاده مي كردند برخورد مي كرد و تذكر مي داد.

در رواياتي از سوي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) محدوده حجاب بيان شده است. به عنوان نمونه در روايتي آمده است كه نمايان ساختن تمام بدن براي زوج رواست و سر و گردن را مي توان در برابر پسر و برادر آشكار كرد، اما در برابر نا محرم بايد از چهار پوشش استفاده كرد: پيراهن (درع)، روسري (خمار)، پوششي وسيع تر از روسري كه بر روي سينه مي افتد (جلباب) و چادر (ازار).

شيخ صدوق به سند خود از امام صادق(عليه السلام) و آن حضرت از پدران خود از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل مي كنند كه آن حضرت فرمود:

روا نيست زني كه به دوران عادت ماهانه بلوغ رسيده موي جلوي سر و گيسوان خود را آشكار كند.

در روايت ديگريآمده است كه براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) چند قواره پارچه آوردند. پيامبر قواره اي را به يكي از ياران خود داد و به او فرمود كه اين را دو قسمت كن: قسمتي را براي خود جامه كن وقسمت ديگر آن را به همسرت بده تا براي خود روسري كند. بعد به وي فرمود: به همسرت بگو براي اين پارچه آستري فراهم كند تا بدن وي از زير آن نمايان نباشد.

هم چنين در روايتي آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) با جابر بن عبدالله انصاري به خانه فاطمه((عليها السلام)) رفتند. پيامبر اجازه ورود خواست و فرمود من و كسي كه همراه من است وارد شويم. فاطمه فرمود: روسري بر سر ندارم پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: قسمت اضافه روپوش خود را بر سر خود بگير و بعد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و جابر بر حضرت زهرا وارد شدند.

برخي روايات نشان مي دهد زناني كه خود را با وضع جديد تطبيق نداده بودند مورد اعتراض قرار مي گرفتند. عايشه مي گويد: دختر عبدالله بن طفيل كه برادر مادري من بود در حالي كه زينت كرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پيامبر(صلي الله عليه وآله)نيز وارد شد و هنگامي كه او را ديد از او روي برگرداند. عايشه گفت يا رسول الله اين دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پيامبر فرمود: هنگامي كه زن به دوران عادت ماهانه رسيد بر او جايز نيست كه جز روي خود موضع ديگري را نمايان كند.

در گزارش ديگري نيز عايشه مي گويد كه اسماء دختر ابي بكر در حالي كه پوششي نازك بر تن داشت بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)وارد شد. پيامبر(صلي الله عليه وآله)از وي روي گرداند و به وي فرمود: اي اسماء! وقتي زن به سني رسيد كه عادت ماهانه براي او اتفاق مي افتد جايز نيست كه جز صورت و دست وي تا قدري بالاي مچ در معرض ديد ديگران قرار گيرد.

قبل از غزوه طائف دو نفر كه عموم مردم «غير اولي الاربه; مردي كه از زن بي نياز است.» به حساب مي آوردند جمال و وضع ظاهري زني از اهالي طائف را تعريف مي كردند كه چنين و چنان است. پيامبر(صلي الله عليه وآله)سخن ايشان را شنيد و درباره اين دو نفر فرمود: مي بينم كه شما دو نفر به زنان تمايل داريد (غير أولي الأربه نمي باشيد) آن گاه دستور داد آن دو را به محلي به نام «عرايا» تبعيد كردند. اين قضيه حاكي از آن است كه قبل از فتح طائف كه در شوال سال هشتم هجري اتفاق افتاد مسئله حجاب و رعايت حريم زنان مطرح بوده است.

اين روايات اگر چه از نظر سند و دلالت نيازمند بررسي است، اما روي هم رفته حاكي از اين موضوع است كه حجاب قبل از آن كه بين مسلمانان و ايرانيان يا روميان ارتباطي بر قرار شود، تشريع شده و پشتوانه اي ديني داشته است و چنين نبود كه پس از تعامل با ديگر ملل، بين مسلمانان پيدا شده باشد.
زمان بر قراري ارتباط ميان اسلام و ايران و روم

سر آغاز ارتباط ايرانيان و روميان با اسلام به زماني باز مي گردد كه رسول خدا ـ عليه آلاف التحية و الثناء ـ تصميم گرفت دعوت خويش را گسترش داده و ايران و روم و ملل ديگر را به اسلام دعوت نمايد. بر اساس گزارش هاي تاريخي، پيامبر ـ عليه آلاف التحية و الثناء ـ در سال ششم هجري براي حاكمان ايران و روم نامه نگاري و دعوت خويش را از ايشان آغاز كرد. البته اين مرحله، ارتباطي برقرار نشد و ارتباط ايرانيان با مسلمانان تا زمان خليفه دوم در همين حد باقي ماند و در دوره حكومت خليفه دوم كه مسلمانان ايران را فتح كردند ارتباط تنگاتنگي ميان آن ها به وجود آمد و زمينه تأثير گذاري ها و تعامل فرهنگي فراهم شد. ارتباط ميان روميان و مسلمانان نيز به همين دوران باز مي گردد.

با مقايسه اي سطحي ميان تاريخ نزول آيات حجاب و تشريع حجاب در اسلام و زمان پيدايش ارتباط ميان مسلمانان عرب و ديگر ملل، نادرستي پندار تسرّي حجاب از ساير ملل به اسلام عيان مي گردد.



شواهدي متعارض

به رغم آن چه گفته شد با گزارشهايي روبه رو مي شويم كه حاكي از آن است كه مردان نا محرم با زناني برخورد نموده و آن ها را شناخته اند. به عنوان نمونه، سبيعه دختر حرث كه همسر سعد پسر خوله از قبيله بني عامر بود و در جنگ بدر حضور داشت مي گويد: شوهرم در سال حجة الوداع از دنيا رفت و من حامله بودم و بعد از مدت كوتاهي از فوت او وضع حمل كردم و پس از پشت سر گذاشتن دوران نقاهت، خود را آرايش كردم. مردي به نام ابوالسنابل پسر بعكك از قبيله بني عبدالدار بر من وارد شد و وقتي مرا در آن حال ديد به من ايراد گرفت كه چرا آرايش كردي؟ مي خواهي ازدواج كني! به خدا قسم تو تا چهار ماه و ده روز نبايد چنين كني! سبيعه مي گويد: با شنيدن اين سخنان خود را جمع كردم و شب هنگام خدمت پيامبر(صلي الله عليه وآله)رسيدم و مسئله را از او سؤال كردم. او به من چنين دستور داد: با وضع حمل، دوران عده تمام شده و اگر بخواهي مي تواني ازدواج كني.

اين نقل به روشني دلالت مي كند كه در سال آخر عمر رسول خدا(صلي الله عليه وآله)و بنا بر شواهدي كه گفته شد بعد از گذشت حدود دو سال از زمان وجوب حجاب، زني مسلمان در برابر نامحرم به گونه اي حاضر شده كه مرد نامحرم وي را شناخته است. آيا اين گزارش ها با وجوب حجاب در آن دوره منافاتي ندارد؟ اين گزارش ها با توجه به آن چه در اين نوشتار استنباط شده چگونه قابل جمع است؟

اگر فرض را بر صحت اين گزارش ها قرار دهيم و تعارضي بين اين گزارش ها و شواهد داخلي آن وجود نداشته باشد به چند صورت مي توان بين اين گزارش ها و وجوب حجاب در آن زمان جمع كرد:

1. بر فرض صحت نقل ها وقتي انسان گزارشي را به صورت هاي گوناگون و با زياده و نقصان مشاهده مي كند، چگونه مي توان به جزئيات مطرح در اين گزارش ها بها داد و بر آن استناد كرد و در نتيجه با مطالبي قطعي يا دست كم مطالبي كه از در صد قطعيت بالايي برخوردار است معارض دانست؟ اين نكته با توجه به آن چه در تاريخ حديث به اثبات رسيده كه اهل سنت دست كم در سده اول هجري از ثبت و ضبط احاديث اجتناب كردند بسيار موجه است و شايد به همين دليل است كه در فقه روايات نبوي چندان كاربردي ندارد. شعراني درباره رواياتي كه به طور گوناگون نقل شده است معتقدند: آن چه از اين روايات در اين موارد مي تواند مورد استناد قرار گيرد چكيده سخن است كه مردم به طور معمول قادر بر حفظ و ضبط آن هستند و خصوصيات الفاظ و كلمات به دليل مختلف بودن قابل استناد نيستند. ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: شيوه معاصران ما در تمسك به ويژگي هاي الفاظي كه روايت مي شود و جزئيات آن و ادعاي ظن اطميناني با استناد به اين امور قابل اعتماد نيست.

2. از صحت اين گزارش ها مشروط بر اين كه ثابت شود كه مربوط به بعد از وجوب حجاب است، مي توان نتيجه گرفت در آن زمان صورت زن ها باز بوده و بنابراين، دستور پوشش شامل صورت نمي شود. چنان كه برخي از حديث «خثعميه» چنين استنباط كرده اند. شايد بتوان گفت اين استنباط، منوط به اين است كه پاي بندي فردي كه اين رفتار از وي مشاهده و گزارش شده به دستورهاي شرع مقدس اثبات گردد.

در پاسخ به اين سؤال كه آيا در اين موارد سكوت معصوم تقرير رفتار وي حساب نمي شود، بايد گفت ممكن است اعتراض معصوم نقل نشده باشد.



پرده نشيني

ممكن است كساني كه مدعي شده اند كه حجاب از ايران و روم بين اعراب مسلمان راه يافته، مقصودشان از حجاب پرده نشيني زنان باشد. شهيد مطهري بعد از تخطئه اين ادعا كه حجاب از ايران يا جاي ديگري به اسلام وارد شده باشد و ارائه شواهد مختصري بر اين امر، مي فرمايد:

فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب، حجاب از آن چه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اين كه اسلام اساساً به پوشش زن هيچ عنايتي نداشته است.

البته برخي سخت گيرهاي از جانب خليفه دوم، حتي در زمان حيات رسول خدا(صلي الله عليه وآله)گزارش شده كه در برخي موارد با عكس العمل برخي زنان رسول خدا رو به رو شده است. صحت و سقم اين گزارش ها و در مرحله بعد يافتن منشأ اين طرز فكر امري در خور بررسي و پژوهش است. بعيد نيست كه سخنان ويل دورانت و جواهر لعل نهرو ـ در ابتداي نوشته نقل شد ـ صرفاً ناظر به پرده نشيني زنان باشد و به ستر و پوشش آنان عنايتي نداشته اند.

برخي محققان نيز منكر پشتوانه ديني براي نقاب زدن و برقع بر چهره افكندن شده اند و آن را رسمي دانسته اند كه از ديگر ملل وارد فرهنگ اسلامي شده، البته اين خود نيازمند تحقيقي مستقل است.



نتيجه گيري

اگر چه رسم حجاب در بين اقوام غير عرب مرسوم بوده است اما حجاب در بين زنان عرب نشأت گرفته از اقوام ديگر نيست. حكم حجاب به طور واضح در سال هشتم هجري نازل شد و اين زماني بود كه هنوز اسلام از جزيرة العرب پاي بيرون نگذاشته بود و به دنبال آن، زنان مسلمان عرب از اين دستور پيروي كردند. در دو سال باقيمانده از عمر رسول خدا گزارش هايي موجود است كه آن جناب با كساني كه هنوز خود را با وضعيت جديد تطبيق نداده بودند برخورد مي نمود.



حجاب(قسمت سوم)

حجاب در قرآن

مسئله حجاب در دو سوره از سوره هاي قرآن مطرح شده است. ابتدا اين نكته به طور اجمال در سوره احزاب آيه 59 مطرح شده، و سپس با تفصيل بيشتر در سوره نور آمده است:

و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيوبِهِنَّ وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يظْهَرُوا عَلَي عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ مَا يخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعًا أَيهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ; و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آن چه طبعاً از آن پيداست، و بايد روسري خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمت كاران مرد كه [از زن ]بي نيازند يا كودكاني كه بر عورت هاي زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاي خود را [به گونه اي به زمين ]نكوبند تا آنچه از زينت شان نهفته مي دارند معلوم گردد. اي مؤمنان!همگي [از مرد و زن ]به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد. وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيسَ عَلَيهِنَّ جُنَاحٌ أَن يضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبَرِّجَات بِزِينَة وَ أَن يسْتَعْفِفْنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ; و بر زنان از كار افتاده اي كه [ديگر ]اميد زناشويي ندارند گناهي نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطي كه] زينتي را آشكار نكنند، و عفت ورزيدن براي آن ها بهتر است و خدا شنواي داناست.

در شأن نزول آيه 30 سوره نور « قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم...» جناب كليني به سند خويش از سعد اسكاف نقل مي كند كه امام باقر(عليه السلام)فرمود:

جواني از جماعت انصار در شهر مدينه با زني روبه رو شد. در آن زمان زنان پوشش سر خود را پشت گوش هاي خود مي انداختند [در نتيجه، بنا گوش و گردن ايشان هويدا بود. ]وقتي زن از كنار وي گذشت جوان سر را به عقب برگرداند و هم چنان كه راه مي رفت وي را نظاره مي كرد و وارد كوچه اي شد و در حالي كه به پشت سر خود نگاه مي كرد به راه خود ادامه داد كه صورتش به استخوان يا تكه شيشه اي كه از ديوار بيرون زده بود برخورد كرد و شكست. وقتي آن زن از نظرش محو شد نگاه كرد و ديد كه بدن و لباسش خونين شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند خدمت رسول خدا مي رسم و او را از اين مسئله خبر دار مي كنم. پس خدمت رسول خدا شرفياب شد. پيامبر از حال وي جويا شد و او جريان را به اطلاع آن جناب رساند. پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكي لهم إنّ الله خبيرٌ بما يصنعون.

سيوطي نيز اين شأن نزول را به نقل از ابن مردويه از امام علي(عليه السلام)نقل كرده است. از اين شأن نزول مي توان استنباط كرد كه اولين آياتي كه در تشريع حجاب و بيان محدوده نظر نازل شده، همين آيات سوره نور است.

گزارش هاي تاريخي حاكي از آن است كه مسلمانان بعد از نزول اين آيات، رويه متفاوتي را پيش گرفتند و با شنيدن اين آيات به ضرورت ايجاد تغييرات و دگرگوني هايي در چگونگي پوشش زنان پي بردند و به همين دليل بعد از نزول اين آيات، زنان با پوشش هاي متفاوتي در اجتماع حاضر مي شدند. مثلا طبري (244ـ310 ق) در تفسير خود آورده است:

عن عائشه زوج النبي(صلي الله عليه وآله) انّها قالت يرحم الله النساء المهاجرات الاول لما انزل الله«وليضربنّ بخمرهنّ...» شققن اكثف مروطهن فاختمرن به;رحمت خدا بر زنان مهاجر پيشگام باد كه هنگامي كه خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخيم ترين پوشش هاي پشمين خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.

سيوطي (849ـ911 ق) نيز به سند خود از ام سلمه نقل مي كند كه بعد از نزول آيه «يدنين عليهن من جلابيبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش هاي مشكي خارج مي شدند به گونه اي كه به نظر مي رسيد بر سر ايشان كلاغي نشسته است. به گفته سيوطي اين گزارش ذيل آيه «وليضربن بخمرهن» از سوره نور نيز در جوامع روايي متعددي نقل شده است. در كلام ديگري آمده است كه نزد عايشه از برتري زنان قريش سخن به ميان آمد. او گفت زنان قريش صاحبان فضيلت اند اما به خدا قسم من در پاي بندي به كتاب خدا و ايمان به قرآن كسي را برتر از زنان انصار نديدم. وقتي آيه «وليضربنّ بخمرهنّ علي جيوبهنّ» نازل شد و مردان اين آيه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر يك از آن زنان با لباس خود، سر و كناره هاي صورتش را مي پوشاند. آنان وقتي صبح پشت سر رسول خدا به نماز ايستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونه اي كه خيال مي كردي بر سر آن ها كلاغ نشسته است.

از آنچه گذشت معلوم مي شود كه برداشت مردم از اين آيات، ضرورت تجديد نظر در چگونگي حضور زنان در اجتماع و بين نامحرمان بود.

فقها و مفسران نيز مفاد اين آيات را وجوب پوشش خاص براي زنان در برابر مردان نامحرم دانسته اند. در محدوده دلالت آيات، 32ـ33 و 53 سوره احزاب نيز بين مفسران اختلاف است.



حجاب(قسمت دوم)

حجاب در ايران و روم باستان

در كتاب تاريخ تمدن مي خوانيم:

پس از داريوش مقام زن خصوصاً در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد. زنان فقير چون براي كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادي خود را حفظ كردند، ولي در مورد زنان ديگر گوشه نشيني زمان حيض كه بر ايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگي اجتماعي شان را فرا گرفت... . زنان طبقات بالاي اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نمي شد كه آشكارا با مردان آميزش كنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هيچ مردي را و لو پدر يا برادرشان باشد ببينند در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده هيچ صورت زن ديده نمي شود و نامي از ايشان به نظر نمي رسد.

شهيد مطهري از سخنان جواهر لعل نهرو چنين استنباط مي كند كه او معتقد است كه «روميان نيز (شايد تحت تأثير قوم يهود) حجاب داشته اند و رسم حرم سراداري نيز از روم و ايران به دربار خلفاي اسلامي راه يافت»


پوشش زنان عرب قبل از اسلام

شواهد متعددي از قرآن حاكي از اين نكته است كه در جامعه عرب قبل از اسلام زنان براي حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبي برخوردار نبودند. به همين دليل همسران پيامبر ـ صلوات اللّه و سلامه عليه و آله ـ از متابعت آن الگو منع مي شوند:

يا نِسَاء النَّبِي لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَي; اي همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آن كه در دلش بيماري است طمع ورزد و گفتاري شايسته گوييد. و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاي خود را آشكار مكنيد.

دستورهاي اصلاحي اسلام نسبت به پوشش زنان نيز حاكي از برخي نقص ها و كاستي ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است:

يا أَيهَا النَّبِي قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَي أَن يعْرَفْنَ فَلَا يؤْذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا; اي پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاي خود را بر خود فروتر گيرند اين براي آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديك تر است و خدا آمرزنده مهربان است. همين نكته، از آيات سوره نور نيز كه درباره آن ها بحث خواهد شد، فهميده مي شود. شأن نزول آيه 30 سوره نور اشاره اي به كيفيت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در اين شأن نزول آمده است «كان النسا يتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش هاي خود مي انداختند» بنا بر اين، گلو و بنا گوش آن ها هويدا بود. تاريخ پژوهان نيز اين نكته را كه زنان جزيرة العرب از حجاب مناسبي برخوردار نبودند، تأييد مي كنند.

اكنون سخن در اين است كه اين وضعيت به دنبال وضع قانون اسلامي مبني بر ضرورت حجاب بر هم خورد.



حجاب(قسمت اول)

مقدمه

صرف نظر از مباحثي چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامي، فلسفه آن و مباحث ديگر، يكي از مباحث لازم در اين باره، بررسي پيشينه اين حكم است; به اين معنا كه آيا اسلام خود قانون و دستور خاصي براي پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است يا نه، رسم موجود بين بانوان مسلمان ريشه اي ديرينه دارد؟ ضرورت طرح اين بحث از آن جا ناشي مي شود كه برخي مدعي شده اند: «ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد» و معتقدند كه «حجاب رايج ميان مسلمانان عادتي است كه از ايرانيان، پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد». برخي ديگر نيز گفته اند: «حجاب از ملل غير مسلمان روم و ايران به جهان اسلام وارد شده است». اين مقاله در صدد كشف اثبات اين مسئله است.



مفهوم شناسي

قبل از ورود به بحث لازم است معناي واژه حجاب و مقصود از حجاب بيان شود.



مفهوم لغوي حجاب

به گفته اهل لغت اين واژه به صورت متعدي و به معناي در پرده قرار دادن به كار مي رود. ابن دريد مي گويد: «حجبت الشيء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر...، احتجبت الشمس في السحاب اذا تستترت فيه. حجاب، پوششي است كه روي شيء را فرا مي گيرد و حجاب يعني پرده...، زماني كه خورشيد در ابر فرو مي رود عرب مي گويد: احتجبت الشمس في السحاب». فيومي اين واژه را چنين توضيح مي دهد:

حجب فعلي متعدي است و به معناي مانع شدن به كار مي رود. به پرده، حجاب مي گويند، زيرا مانع از ديدن است، و به دربان، حاجب گفته مي شود، زيرا وي مانع از ورود افراد است. اين واژه در اصل بر موانع جسماني اطلاق مي گردد، ولي برخي مواقع به موانع معنوي نيز حجاب گفته مي شود.

از گفتار اهل لغت مي توان نتيجه گرفت كه در زبان عرب، حجاب به پوششي گفته مي شود كه مانع از ديدن شيئي پوشانده شده مي شود. شهيد مطهري نتيجه تحقيقات لغوي خود را درباره اين واژه، چنين بيان مي كند:

كلمه حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب، بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيله پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نيست; آن پوشش حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.

اين واژه در قرآن و حديث نيز با عنايت به همين معناي لغوي به كار رفته و معناي خاصي پيدا نكرده است. شهيد مطهري مي فرمايد:

در قرآن كريم در داستان سليمان غروب خورشيد را اين طور توصيف مي كند: «حتي توارت بالحجاب» يعني تا آن وقتي كه خورشيد در پشت پرده مخفي شد. تعبير حجاب با همين معنا در آيه 51 سوره شوري و نيز در آيه 53 سوره احزاب به كار برده شده است... . در دستوري كه امير المومنين(عليه السلام) به مالك اشتر نوشته است مي فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» يعني در ميان مردم باش كمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان كن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند بلكه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.



مفهوم اصطلاحي حجاب

حجاب در علومي چون عرفان و طب و شايد ديگر علوم، اصطلاح خاصي دارد اما در مسئله مورد بحث اين نوشتار كه مسئله اي فقهي است داراي معناي خاصي نيست. اين واژه در فقه در معناي لغوي خود كه همان پرده حائل ميان دو چيز باشد به كار رفته و معناي جديدي براي آن ايجاد نشده بود. در دوران متأخر اين واژه معناي اصطلاحي خاصي پيدا كرده و به پوشش خاص زنان اطلاق شده است. شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد:

استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن اصطلاح نسبتاً جديدي است. در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمه ستر كه به معني پوشش است به كار مي رفته است. فقها چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده اند كلمه ستر را به كار برده اند نه كلمه حجاب را. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان كلمه پوشش را به كار مي برديم، زيرا چنان كه گفتيم معني شايع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به كار برده مي شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خود نمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذكر مي كند و فتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است... در آيات مربوطه، لغت حجاب به كار نرفته است. آياتي كه در اين باره هست چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب حدود پوشش و تماس هاي زن و مرد را ذكر كرده است بدون آن كه كلمه حجاب را به كار برده باشد. آيه اي كه در آن كلمه حجاب به كار رفته است مربوط است به زنان پيغمبر اسلام.

معناي اصطلاحي جديد اين واژه، عبارت است از پوششي كه زن در برابر نامحرمان بايد استفاده كند و از جلوه گري و خود نمايي بپرهيزد. در اين نوشتار نيز همين معناي اصطلاحي مورد نظر است، نه پرده نشيني زنان. ترديدي نيست كه حجاب در اين اندازه يكي از احكام مشترك اديان ابراهيم13 و از احكام ضروري اسلام بوده و همه طوايف اسلامي بر آن اتفاق نظر دارند.


حجاب

سلام به اميد خدا ميخوام يك سري مطلب راجع به حجاب بزارم. نظراتتون رو با كمال ميل پذيرا هستم.

                                                                                               يا علي

 

در كوچه هاي شهر قدم ميزنم.آسمان ميبارد،زمين نمناك است،بادي ملايم مي وزد،شهر شاعر شده
پس من چرا هنوز دلتنگم...اين خيابان،اين شهر،اين زمين...نه اين دل هنوز چيزي كم دارد.
دلتنگ توام اي كه تماشاي نگاهت                           بيتاب كند همچو غزل جان و دلم را
اري ...تو نيستي كه غزل هاي شهر سوزناك است.
آن روز كه بيايي آسمان ابري باشد يه آفتابي دل من هم شاعر خواهد شد.

جمع شديم كه بدانيم اين زندگي چه كم دارد؟چه كم دارد كه فقدان را به ما تحميل ميكند؟و موانع را به ياري هم از زندگيهامان كنار بزنيم.و با نگاهي خوشبينانه پس از حذف موانع چگونه بايد باشيم؟

كلام دلت را از محفل دوستانه مان دريغ مكن.
يا علي

وقتي تو نيستي
نه هستهاي ما چونان كه بايدند
نه بايد ها...
مثل هميشه آخر حرفم
وحرف آخرم را با بغض ميخورم.
عمري است
لبخندهاي لاغر خود را
در دل ذخيره ميكنم
باشد براي روز مبادا!
اما در صفحه هاي تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هرچه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست شبيه همين روزهاي ماست
اما كسي چه ميداند؟
شايد امروز نيز روز مبادا باشد!
وقتي تو نيستي نه هستهاي ما چونان كه بايدند
نه بايدها...
هر روز بي تو روز مبادا است


قيصر امين پور