شرمنده
کاری نکردم که به نگاه شما برسم،اگر میشه شما پایین رو نگاه کنید.
ای عشق ادرکنی...
کاری نکردم که به نگاه شما برسم،اگر میشه شما پایین رو نگاه کنید.
ای عشق ادرکنی...
آقا ببخش
باور کنید منه ساده،ساده به این ستاره رسیده ام.
وقتی رو زمین عاشق میشی،(عشقی که منطق داره،دلیل داره،یه دلیل صاف و آسمونی)انگار تازه جزء هستی میشی.زندگی برات تغییر شکل میده و قشنگ میشه.همش دوست داری بخندی و بی دلیل شادی.یه عده بهش میگن معجزه عشق!
اما عشق چی کارس که معجزه کنه.این موضوع به نظر من یه دلیل دیگه داره.وقتی که عاشق میشی خدا رو با همه وجود حس میکنی و در مدار محبت که پایه خلقته قرار می گیری.به خودت نزدیک میشی.و یه پله میری بالا.و این مرحله ست که مجنون سازه!
کافیه یه کم چشمهامون رو باز کنیم تا معشوق حقیقی رو دریابیم.همون معشوقی که اگه بفهمیم چقدر مشتاق برگشتن ماست،از شادی جون می دیم!!!
یا من خلقنی و سوانی،یا من رزقنی و ربانی،یا من اطعمنی و سقانی،یا من قربنی و ادنانی،یا من عصمنی و کفانی،یا من حفظنی و کلانی،یا من اعزنی و اغنانی،یا من وفقنی و هدانی،یا من انسنی و اوانی،یا من اماتنی و احیانی.
ای آنکه مرا آفریدی،ای آنکه مرا روزی دادی و پرورش دادی،ای آنکه مرا طعام دادی و سیراب کردی،ای آنکه مرا نزدیک کردی و پهلوی خود آوردی،ای آنکه مرا نگه داشتی و کفایتم کردی،ای آنکه مرا حفظ کردی و حمایتم نمودی،ای آنکه عزیزم کردی و توانگرم نمودی،ای آنکه توفیقم دادی و هدایتم کردی،ای آنکه مرا مونس شدی و جا دادی،ای آنکه مرا میمیرانی و زنده می کنی.(جوشن کبیر-فراز ۶۶)
الهی و ریی من لی غیرک
یا علی
میگن غروب جمعه ها همیشه دلگیر بوده و این یعنی غروب رمز آلود جمعه فقط برای من با دلشوره قرین نیست.اما این جمعه یه فرق دیگه هم داره اونم اینه که هنوز ندای ربنا تو وجودمون غوغا میکنه.
خدایا دریاب دل ما را که دل دریایی ما بی تو مرداب تر از مرداب است.اگر تو نباشی ...
حلاوت رمضان گوارای وجودتان.
پس دعایم کن دوست.
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده به لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرجه در عشوه گری هر مژه اش قتالیست
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست
بعد از اینم نبود شایبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
کوه اندوه فراقت به چه طاقت بکشد
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
امروز چیزی حدود یک ساعت با ورودی های جدید رشته خودم صحبت می کردم.حس جالبی بود.برام مثل یک خانواده بزرگ بودن.امیدوارم همشون موفق باشن.
بزارید امروز راجع به یکی از اهمیت های مهم یادگیری زبان قرآن صحبت کنیم.تا حالا دقت کردید که منابع اصلی که ما برای فهم اسلام داریم همگی کتبی اند؟و ما دائم غر می زنیم که چرا باید تقلید کرد.یا می گیم این کار یه کار بیهوده و از مد افتاده است.خوبه که هنوز با خدا و اسلام رو درواسی داریم وگرنه خدا می دونه چه چیزای دیگه ای می گفتیم.باشه اگه دوست نداری تقلید کنی راه بسته نیست.یه کم همت کن.برای عمل به وظایف شرعی ۳راه وجود داره:
۱.تقلید از مجتهد جامع الشرایط.به نظرتون این کلمه جامع الشرایط یعنی چی؟تا حالا بهش فکر کردین؟خدا نگفته از هر کی که شد تقلید کن و اونو برای فروع دین الگو قرار بده.فقط داشته باش که چه کلاسی برات گذاشته.جالبی قضیه درباره اون شرایطه که نمیگه یه دونه اش رو باید داشته باشه میگه همه اش رو با هم.مساله اینه که ما به بی احترامی عادت کردیم.فکر می کنیم مرجع تقلید یه کسیه مثل داییمون که نماز می خونه ولی پا بده برای سود بیشتر ۲ تا دروغ مصلحتی هم می گه.اگه آهنگ خوب باشه تو عروسی دخترش یه تکونی هم به خودش میده.اما محرم ها هم خرج میده.پای روضه امام حسین هم گریه می کنه.نماز و روزه اش هم قضا نمیشه.الکی هم گیر نمیده.میگه مهم دله!اگه با خدا بودی نماز صبحت هم قضا شد عیب نداره.
خدایی این مومنی نیست که ما دوست داریم؟این ساده ترین راهیه که پیش رومونه.حالا نمی خوای عیبی نداره.
۲.عمل به احتیاط.که نوعی پیشرفته از تقلیده.
۳.خودت مجتهد خودت باش.می دونی معنی لغوی مجتهد چیه؟ریشه اش ج.ه.د یعنی تلاش و سعی.به باب افتعال رفته با ویژگی های لغوی این باب.مجتهد اسم فاعله.یعنی کسی که سعی و تلاش بسیار می کنه.خوب ما هم می تونیم مجتهد باشیم.اجتهاد یه مهر نیست که فقط رو پیشونی یه عده خاص خورده باشه.ما می تونیم با تلاش و یادگیری علومی که لازمه استنباطه خودمون مجتهد بشیم.
اما اگر وقتش رو نداریم یا اینکه ترجیح می دیم عمرمون رو روی مساله دیگه ای سرمایه گذاری کنیم.می تونیم از تجربیات کسی که عمرش رو صرف این راه کرده استفاده کنیم.اما با تحقیق !خدا هیچ وقت از ما نمی خواد چشم بسته کاری کنیم یا اینکه وقتمون رو رو یه کار بیهوده بزاریم.همینه که هرچی علم پیشرفت می کنه حقایق بیشتری از دین ما کشف میشه.آهای بچه مسلمون اینا حجته.خوب چشاتو باز کن.خدا هر روز داره ازت می پرسه؟الست بربکم؟ حالا ما کجاییم؟در حال دیدن سریال های فارسی وان!!!که ببینیم عاقبت این فاحشه ها چی می شه؟ذوق می کنیم برای تولد یه بچه حروم زاده؟بدون اینکه حواسمون باشه دارن باهامون چه می کنن؟ما داریم خودمون و چشممون رو به بد عادت می دیم.جسارت نشه!!!!!!!!!!!!!!!!
اول از همه خودم رو می گم.نمیگم پشت این شبکه ها یا فیلما دسیسه های عمیق شیطانی وجود دارد خواهرم!نه اصلا این شبکه ها رو فقط سرگرمی تلقی می کنیم.ولی فقط تو رو خدا حواسمون باشه دارن چی به خوردمون میدن.
جدیدترین شاهکاره همین شبکه اشاره به موضوع هم جنس گراییه.درسته این یه موضوع اجتماعیه.جالب اینکه خودشون رو با دوبله موضوع به اعتیاد تبرعه کردن .بعد ۲تا مرد رو با هم تو رختخواب نشون می دن!مخاطب هم که دور از جون شما احمقه.اما نکته جالب اینه که این ۲ مرد رو بسیار پایبند به هم و عاشق به تصویر می کشن.داستان رو طوری روایت می کنن که ما به شخصیت حق می دیم که به همسرش خیانت کنه!یا بچه به مادرش بی احترامی کنه.
فیلم و سریال و موسیقی قرق های ممنوعه نیستن.قبول دارم که باید در جریان روز بود اما تو رو به خدا با چشم باز زندگی کنیم و نزاریم هر چیزی به خوردمون بدن.اینقدر غرق در دنیای لهو و لعبیم که دیگه صدای خدا رو نمی شنویم که میگه:الست بربکم؟.
باید همیشه بچه مسلمون باشیم.موقع راه رفتن تو خیابون یا فیلم دیدن یا آهنگ گوش کردن یا تو دانشگاه.روی دیده ها و شنیده هامون فکر کنیم.نزاریم با مغلطه دینمون رو بازیچه قرار بدن.
اینقدر راحت به دیگران برچسب نزنیم.تو هر قبیله ای خوب و بد وجود داره.بیاید این شعر رو با هم بخونیم:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب در اوست از مسلمانی ماست
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد بجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
مرحوم قیصر امین پور
اگر از شعر بالا لذت بردین برای شادی روح همه رفتگان یه صلوات نثار کنید.یا علی
همین طور تشنه از کنار دریا به راهمون ادامه می دیم.به ربیع امید می بندیم وای وای وای بعدش ماه رجب بعد نیمه شعبان و سرآخر همه خستگی ها میرسیم به مهمونی خدا...
خدایا پس کی قراره من آدم بشم؟خدایا اینقدر سیاهم که روم نمیشه ازت چیزی بخوام فقط رهام نکن یعنی رهامون نکن.درسته ما جوونای پر اشتباهی هستیم ولی جز تو امید دیگه ای نداریم.
آقا رو سیاهم ولی می شه یه بار دیگه وساطت ما رو بکنی؟
تمام عبادات ما عادت است به بی عادتی کاش عادت کنیم
سلام بچه مسلمون.بیا دوباره سرهایمان را پایین بیندازیم که دوباره عید قربان رسیده و من تو باز هم در قربانی کردن اشتباه کردیم و به جای اینکه هوس و دنیا را قربانی کنیم خدا را فدای هوس هایمان کردیم.
واقعا این دل چیه؟این انسان چیه؟اگر تو دوران مدرسه می دونستم هر چیزی تو این دنیا هست یه محور داره درس ریاضی رو خیلی جدی تر می خوندم.محور های ریاضی رو یادته؟یه خط صاف گه دو تا فلش دو طرفش داشت.دل ما فکر ما روح ما تمام احساساتمون یه محور دارن که حفظ تعادلش کار هر کس نیست.یه مرز باریک بین محور مثبت ها و منفی ها وجود داره که اینقدر باریکه که گاهی اصلا نمی بینیمش.همون مرزی که از شجاعت حماقت می سازه.بیا به این مرز بیشتر دقت کنیم چون داریم هر روز به خاطر چشم های ضعیفمون آروم آروم از آغوش خدا فاصله می گیریم و تو انتخابهامون کمترین سهم رو به خدا می دیم.
بچه مسلمون عید قربان یعنی:انتخاب خدا نه خود.انتخاب حقیقت نه مصلحت.انتخاب عقیده نه غریزه.
راستی چه ایام عجیبیه:موسی(ع)به طور می رود.ابراهیم(ع) با اسماعیل(ع)به قربانگاه.پیامبر(ص)با علی(ع)به غدیر و حسین(ع) با عباس به کربلا.
هر کجاذکر خدا بود تو را یادم هست.هر کجا یاد خدا بود مرا یاد آور.التماس دعا
مناسبت های قشنگ زیادی رد شد و من به دلیل مساعد نبودن حالم عذر تقصیر دارم.
ماه زیبایی ست و امروز عرفه ست.نمی دونم باید چی بگم و از کجا.آخه معمولا تو شرایط بزرگ و مهم یه جور عجیبی خالی می شم.چند سال پیش یه جوون قابل احترامی داشت تلفنی احساساتش رو از مکه گزارش می کرد.اون روز تو مشعر بود.صحرای مشعر اون طور که من شنیدم عمل عبادتی خاصی نداره.همون طور که از اسمش پیداست جاییه که خدا می بردت اونجا که شعور پیدا کنی.اونجا باید به بزرگترین عبادت بپردازی یعنی تفکر.اون جوون در حالی که به شدت منقلب بود می گفت:باید در مقابل دینی که در بزرگترین سفرش یعنی حج تو را شبی در صحرایی دعوت می کند واز تو تفکر می خواهد زانو زد.
بیایید امروز در مقابل این دین بزرگ زانو بزنیم و برای هم دعا کنیم.سلامتی و فرج آقا را بخواهیم.شهدا و رهبر را فراموش نکنیم که اگر نبود خون شهدا و خون دل خوردن رهبر اوضاع فعلی ما تفاوت چندانی با جهنم نداشت حتی نمی توانستیم به راحتی به وبلاگ هم بیاییم و قطاری از ناسزا و بد و بیراه نثار هم کنیم چون دغدغه های سنگین تری به روحمان فشار می آورد.
بیایید از خدا بخواهیم آنگونه باشیم که خودش میخواهد.از دشمن انتظاری نیست مبادا من وتو با تیر گناهی او را بیازاریم.برای هم دعا کنیم که خدا دوست دارد و دعا ها اینگونه به اجابت نزدیکترند.
این حرفها را اول از همه به خودم زدم.در حقیقت کمی بلند بلند فکر کردم.
به امید سرافرازی روزافزون ایران اسلامی و اینکه در عرفه آینده زیر سایه آقا در عرفات باشیم.
یادمه نزدیک چهار پنج سال پیش یه جوونی که خیلی قبولش دارم شب قدر بهم گفت از مظلومیت علی(علیه السلام) همین بس که من و تو شیعه هم درست نمی شناسیمش.بماند اونایی که وقتی شنیدن تو محراب مسجد شهید شده گفتن:مگه علی نماز می خوند؟
دیروز وقتی تو جلسه سخنرانی که به مناسبت شهادت صادق آل محمد تو دانشگاه برگزار شد شرکت کردم از خودم و آنچه هستم و آنچه نیستم خجالت کشیدم.و از یدک کشیدن اسم مسلمان و شیعه شرمنده شدم.گفتم نکنه منم از اونایی هستم که خدا بهشون میگه:نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم.
دیروز و امروز همش صدای اون جوون تو گوشم می پیچه.فقط میتونم بخوام که خدا هممون رو هدایت کنه.
میخواستم به این مناسبت براتون عکس بزارم ولی فکر کردم با دیدن عکس خاکی بقیع و مزار غریب آقا دلتون بیشتر می گیره.بازم تسلیت.
التماس دعا
هر جا که خدا هست معجزه هم هست.به این حرفم ایمان دارم.انسان که از همان زمان که قصد خلقتش از یاد باری تعالی گذشت معجزه بود.اما ما واضح تر آن را از دوران جنینی می بینیم.در این دنیا هم که الی ماشا الله...نعمت هایی که در پس هر کدامشان معجزه ایست.مادرٍ معجزه بزرگ زندگی.جالب است که در علم پزشکی به جنین"انگل فیزیولوژیک" میگویند چون از بدن مادر تغذیه میکند و بدن او را دچار تحلیل میکند.ولی این مادر عاشقانه او را با عشق به تکامل میرساند.معجزات که بی کرانند اما اولین معجزه ای که من نابینای لطف حق دیدم در ۱۸ سالگی بود.سفری که مسیر زندگیم رو عوض کرد.و آخرین آنها دانشکده ای است به نام اصول الدین که در آن پرواز میکنم.جایی که نمی دانستم در آن پذیرفته شدم و کمر همت به کنکور بعدی بسته بودم!جایی که در آن گرمای نفس های علامه عسگری را حس میکنم.جالب است که در این بهشت کوچکم انسانهایی را دیدم که مدتها فکر می کردم نسلشان منقرض شده!این مطلب را نوشتم چون در آنجا با استادانی آشنا شدم که در کلاسهایشان پاسخ سوالات چندین ساله ام را پیدا کردم واین پست حکم آب و جاروی وبلاگم را دارد.به یمن ورود استادان عزیزم.
و من باز هم در انتظار معجزات غیر منتظره اش هستم.خصوصا درباره حاجتی خاص که مدتی است در دلم خانه کرده.
ملتمس دعا
راه ارتباط و اتصال با تاریخ صدر اسلام ،کتابها و منابع تدوین شده تاریخی است.با منع تدوین حدیث توسط خلیفه دوم،اهل سنت نمی توانند مدعی ارتباط مستقیم با حوادث صدر اسلام باشند و به اصطلاح دچار حلقه مفقود شده در تاریخ هستند.ولی شیعه چنین مشکلی ندارد و از طریق اهل بیت و امامان معصوم علیهم السلام و نوشته هایشان تا سال 260 هجری و هفتاد سال بعد از آن در زمان غیبت صغری از طریق نواب خاصه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می توانست درستی یا نادرستی حوادث و وقایع تاریخی صدر اسلام را در یابد و حتی در فقه شیعه، اصول اربعمائه از تعلیمات امامان و اصحاب آنان پدید آمد که در قرن چهارم کتب اربعه از روی آنها تنظیم شد.
علاوه بر صحیفه های نقل شده از اهل بیت علیهم السلام،حضرت علی علیه السلام به تنهایی شش تا هفت کتاب غیر از نهج البلاغه داشته اند.
این کتاب ها هر چند در دسترس ما نیست ولی در اختیار اهل بیت و امامان معصوم علیهم السلام بوده است و در روایات مطالبی از آنها نقل شده است و برخی نیز آنها را نزد امام صادق علیه السلام دیده اند.
درباره صحیفه فاطمه زهرا سلام الله علیها محمد بن جریر طبری در دلایل امامة می نویسد:فاطمه زهرا سلام الله علیها احادیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را ضبط می کرد و به فضه ، خادمش، می سپرد.روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها حدیثی را که به او داده بود ،خواست،او پس از جستجو گفت که آن را گم کرده است.فاطمه زهرا سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گفت :"و یحک فانها تعدل حسنا و حسینا."وای بر تو ،این حدیث معادل و هم وزن حسن و حسین بود.
با این حدیث، اهمیت حفظ میراث علمی و فرهنگی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در نزد اهل بیت علیه السلام به خوبی آشکار می شود حال آنکه این حدیث یک حدیث اخلاقی بوده است.این حدیث، نقطه مقابل جمله ای است که عایشه به نقل از پدرش گفت:"پانصد حدیث از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را نابود کردیم (سوزاندیم)."
با توام
ای لنگر تسکین
ای تکان دهنده دل
ای آرامش ساحل
با توام
ای نور
ای منشور
ای تمام طیف های آفتابی
ای کبود ارغوانی
ای بنفشابی
با توام ای شور ای دلشوره شیرین
با توام
ای شادی غمگین
با توام
ای غم
غم مبهم
ای نمی دانم
هر چه هستی باش
اما کاش...
نه،جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش
اما باش
طلوع فجر جمعه به حق که حق طلوع کرد
قمر به سجده افتاد به عشق او رکوع کرد
چو آتش از تب افتاد،بشد به دجله طغیان
چو کید ساحران رفت شکفت ز غنچه ایمان
نشست و چون که خشک شد به ساقه آب دریا
ندا بزد منادی که احمد است به دنیا
تن تمام بتها به زیر نشست دوباره
دو هفت طاق کسرا شکست به یک اشاره
محمد ای محمد تویی سروش و سزمد
ببین چه می کند عشق ،جهان ز شور احمد
صفای آدم و نوح، یقین و صبر ایوب
کمال یوسف است و تو نور چشم یعقوب
کلام وحی موسی، ندای صوت داوود
کریمی است و عیسی ،گرفت ز دست محمود
چه کنیم؟ بچه مسلمان تو بگو.دنیا یتیم شد.آیا اشک من و تو کافی است؟غصه دل یتیمم را بخورم که دیگر آقا و پیامبرش در این دنیا نفس نمیکشد؟یا غصه غریبی و مظلومی آقا امام حسن یا غصه لبخند تلخ آقا امام رضا هنگام نوشیدن جام زهر؟آخر ای دنیا هنوز جوهر غم سید و سالار شهیدان بر دلم خشک نشده ، زمین کربلا هنوز از اشکهای خانمم زینب خیس خیس است؟چه کنم ؟ غصه دل بانویم فاطمه زهرا سلام الله علیها را چگونه تاب بیاورم؟ای وای ای وای ای وای آقایم چه می کشد این روزها؟ خدایا خدایا خدایا... .
تسلیت به همه شما مسلمانان داغدار و به بانویم فاطمه زهرا سلام الله علیها و به قطب عالم امکان ، آقای عزیزم.
پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم برای دوران پس از خود علامتهایی نصب کرد تا مردم دچار انحراف نشوند.به چند نمونه توجه کنید: یک جا فرمودند:فاطمه پاره تن من است.رضای او رضای من و غضب او غضب من است.(این کلام را تمام فرقه های اسلامی قبول دارند.)با این بیان به مردم بعد از خود اعلام کردند که هرگاه در افراد بعد از من شک کردید،توجه شما به موضع گیری فاطمه علیها سلام باشد.به هر کس فاطمه علیها سلام رای داد او حق است و از هر کس که ناراضی است او باطل است.
علامت دوم جهت گیری ابوذر است .پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند:زیر آسمان راستگوتر از او نیست.(این حدیث را نیز شیعه و سنی قبول دارند.)با این حدیث به مردم اعلام کردند که بعد از من در رهبری جامعه شک نکنید و نگاه شما به ابوذر راستگو باشد.
سومین علامت شخص عمار بود.پیامبر فرمودند:ای عمار هر کس تو را بکشد ستمگر است و چون عمار در صفین به دست لشکرمعاویه کشته شد معلوم میشود که لشکر معاویه باطل است.حدیث کشته شدن عمار به دست ستمکاران را که با جمله:یا عمار(تقتلک الفئه الباغیه) آمده است،شیعه و سنی قبول دارند.
بارها و بارها پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با جملات (علی منی و انا من علی)،(علی مع الحق)،(حسین منی و انا من حسین)،(سلمان منا اهل البیت)افرادی را الگوی حق معرقی کردند تا بعد از رحلت خود،مردم در رهبری سراغ کسی روند که فاطمه علیها سلام و ابوذر و عمار و سلمان رهبری او را پذیرفته اند.
آری این است سبره پیامبر در رهبری بعد از خود.اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
امام حسن علیه السلام بعد از این که تمام سران لشکر را برای جنگ با معاویه فرستاد و معاویه با مکر و حیله و با پیشنهاد درهم و دینار و حکومت آنها را خرید،دیگر هیچ راهی برایشان جز این صلح نماند.خودشان را به ساباط مداین رسانیدند و مردم راجمع کردند و حمد و ثنای الهی را به جای آوردند و خطبه ای را خواندند و بعد جریانات را برای مردم تعریف کردند و فرمودند:من سربازان و فرماندهان زیادی با لشکر و سپاه برای جنگ با معاویه فرستادم، اما آنها به لشکر معاویه پیوستند و بعد فرمودند:خداوند متعال ما و شما را بیامرزد و به هر چه موجب محبت و خشنودی اوست هدایت نماید.در پای منبر منافقانی بودند که این سخن را شنیدند.به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند:از کلمات امام حسن علیه السلام معلوم می شود که می خواهد با معاویه صلح کند و رو کردند به امام حسن علیه السلام و گفتند: (کفر و الله الرجل) به خدا قسم این مرد کافر شد.
به خیمه آن جناب ریختند و تمام وسایل را غارت کردند و حتی مصلای آن جناب را از زیر پایش کشیدند و عبد الرحمن بن عبدالله عضدی پیش آمد و ردای آن حضرت را از دوششان کشید،حضرت سوار بر اسب شد و اهل بیت امام و عده کمی از شیعیان دور آن حضرت را گرفتند و امام علیه السلام راه مداین را در پیش داشتند و خواستند از تاریکی های ساباط مداین عبور کنند که ملعونی از قبیله بنی اسد که او را جراح بن نسان می گفتند آمد ،لجام مرکب آن حضرت را گرفت و گفت :ای حسن کافر شدی چنان که پدرت کافر شد(چرا که پدرت گفت با این که قرآن بر سر نیزه است بجنگید)و عصایی را که در دست داشت و در آن تیغ بود بیرون کشید و بر ران آن حضرت زد.راوی می گوید:خنجری مسموم به ران مبارکش زد که استخان شکافته شد و حضرت از درد دست به گردن جراح بن نسان گذاشتند و هر دو به زمین افتادند و شیعیان که در اطراف امام علیه السلام بودند آن ظالم را کشتند.
مرحوم شيخ عباس قمی رحمة الله عليه در كتاب منتهی الامال درباره فضايل اخلاقی امام می نويسد كه :يكی از غلامان حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام خيانتی كرد كه مستوجب عقوبت شد.حضرت اراده كرد تا او را تاُديب فرمايد.غلام گفت :و الكاظمين الغيظ . امام فرمود :خشم خود را فرو بردم . غلام عرض كرد : والعافين عن الناس . امام فرمود : تو را عفو كردم و از تقصير تو گذشتم . دوباره غلام گفت : والله يحب المحسنين . و باز امام فرمود : تو را آزاد كردم و از براي تو مقرر كردم دو برابر آنچه را كه به تو عطا می كردم .
اين جنگ تا صبح قيامــــــــت پايدار است
بر اهل عالم حق و باطل آشــــــــــكار است
اين نكتـــــــه در فرياد خون هر شهيديست
اي اهل عالم كی حســــــــــينی كی يزيديست
گردون بدين وسعت ز گردش مانده امروز
خورشيد خون از چشم خود افشــــانده امروز
امروز جســــــــــم ميهمــــــان نيزه داران
هم سنگ باران ميشـــــــــــــود هم تير باران
امروز دل از شعـلــــــــــــه مالامال گردد
قرآن به زير دست و پا پامــــــــــــــال گردد
امروز حق آل پيغمبــــــــــــــــــــر ادا شد
رأس حسين او به ده ضــــــــــــربت جدا شد
انگار مي بينم كه در آغوش گـــــــــودال
صياد خوشحال است و صيدش رفته از حال
انگار می بينم قمـــــــــر در خون نشسته
گودال پر گرديده از نيزه شكســــــــــــــــــته
انگار می بينم كه مــــــــــــــاه انجمن را
افتاده در دريای خون تنــــــــــــــــــهای تنها
انگار می بينم زمين دريــــــای خون شد
خورشيد بر كف قاتل از مقتـــــــل برون شد
انگار می بينم جراحــــــــــــات تنش را
زهرا(س) تماشا می كند جان دادنـــــــش را
انگار می بينم چو مـــــرغ بی پر و بال
يك اسب بی صاحب بـــــــرون آيد ز گودال
انگار می بينم كه زينش واژگــون است
انگار می بينم كه يــــــــالش غرق خون است
انگار می بينم ســـــــری بالای نيزه
انگار می بينم كه زهــــــــــــرا(س) پای نيزه
انگار می بينم كه طفلــــــــــی داغ ديده
از ترس زير بوتـــــــــــــــــــــه خار آرميده
انگار می بينم برای گــــــــــــــوشواره
چون قلب زهــــــرا(س) گوشها گرديده پاره
انگار می بينم حــــــــــــرم آتش گرفته
دامان طفلی محتــــــــــــــــــــرم آتش گرفته
تسليت به قلب آقای بزرگوارم و به همه شما دوستان عزيزم.
يا علي
انس ابن مالك می گويد:من ده سال خدمت پيامبر صل الله عليه و آله بودم و حضرت به من حتی كلمه اف نفرمودند.كاری را كه كرده بودم پيامبر نفرمود چرا كردی و كاری را كه نكردم باز خواست نمی كرد.
او می گويد :از برای حضرت شربتی بود كه افطار می كرد و گاهي اين شربت هم افطار و هم سحری پيامبر بود.
انس مي گويد: شبي شربت را براي پيامبر صل الله عليه و آله مهيا كردم،آن بزرگوار دير كرد گمان كردم كه بعضی از صحابه آن حضرت را دعوت كردند.شربت پيامبر صل الله عليه و آله را خوردم.بعد از يك ساعت حضرت تشريف آوردند.از همراهان پيامبر سئوال كردم كه آيا رسول الله صل الله عليه و آله در جايی افطار كرده اند؟ جواب دادند: نه.
می گويد:آنقدر ناراحت شدم كه خدا می داند و با خودم می گفتم اگر رسول خدا صل الله عليه و آله از من شربت بخواهد من چه بگويم. اما حضرت شب را به صبح رسانيد و از من طلب شربت نكرد و اين از كرامت و بزرگواری پيامبر صل الله عليه و آله بود.
در كتاب شريف منتهي الآمال حاج شيخ عباس قمی رحمة الله عليه در مورد اخلاق و اوصاف رسول خدا صل الله عليه و آله می نويسد:در مورد اخلاق شريفه حضرت رسول صل الله عليه و آله سخن گفتن مانند آن است كه كسی آب دريا را به پيمانه آورد و بخواهد پيمانه كند.
حضرت پيامبر صل الله عليه و آله از همه كس حكيم تر و داناتر و بردبارتر و شجاع تر و عادل تر و مهربان تر بود.هرگز دينار و درهمي نزد پيامبر صل الله عليه و آله نمی ماند مگر آنكه آن درهم را به محتاجی عطا كند و زيادتر از آذوقه سال هرگز نگاه نمی داشت و باقي را در راه خدا می داد و پايين ترين طعام ها را نگاه می داشت مانند جو و خرما.هرچه طلب می كردند عطا مي فرمود و بر زمين می نشست و بر زمين طعام می خورد و روی زمين می خوابيد.در تمام كارهای خانه مدد و ياری مي كرد.برای دنيا خشمگين نمي شد،و غضب نمی كرد.گاهی از گرسنگی سنگ بر شكم مباركش می بست. هر چه حاضر مي كردند حضرت تناول می كرد.با فقرا و مساكين می نشست و با آنها غذا می خورد و كساني را كه صاحب علم و اخلاق حسنه بودند را دوست می داشت.
برجسته ترين سيمای حضرت كه بستر رسيدن به كمالات ديگرش بود، بندگي و عبوديت او بود.
اگر معراج رفت چون عبد خدا بود.(اسري بعبده)سوره اسراء،آيه 1
اگر رسول شد چون عبد او بود.(و اشهد ان محمداً عبده و رسوله)
اگر به او وحي مي شد چون بنده او بود.(فاوحي الي عبده)سوره نجم،آيه 10
در اولين دستوراتي كه در سوره مزمل به او داده شد،اين بود كه نيمي از شب يا مقداري كمتر از نصف يا بيشتر از نصف را به عبادت بپردازد.(نصفه او انقص منه قليلا او زد)سوره مزمل،آيه 4-3
در همان سوره به او خطاب شد كه اي پيامبر!تو در روز،رفت و آمد و تلاش طولاني داري،پس بايد در شب عبادت داشته باشي و به او دل ببندي.
در آيه 79 سوره اسراء به پيامبرش مي فرمايد:(و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً) و پاسي از شب را بيدار باش و تهجد و عبادت كن و اين وظيفه افزون،مخصوص تو است.(نماز شب بر ديگران واجب نيست.)اميد است(در اثر اين نماز شب)خداوند تو را به مقام محمود و پسنديده بر انگيزد.
يا علي